این مطلب را قاعدتاً باید به مناسبت ۲۹ اسفند منتشر میکردم که دو مناسبت مهمتر از ملی شدن صنعت نفت (البته فقط برای من) در این روز اتفاق افتاده است، اول تولد خودم و دیگر تولد این وبلاگ. منتها همانطور که ملاحظه میفرمایید، واپسین لحظات زمستان و نخستین روزهای بهار چنان سریع از پی هم میگذرند که صبح اول بعد از تعطیلات نوروزی گویی فقط یک خواب شیرین چند ساعته رفتهایم و دوباره روز از نو روزی از نو. این است که تولد خودم هم این وسط یک خط در میان شهید میشود چه برسد به گرامیداشت تاسیس این وبلاگ.
به هر حال سرحساب سود و زیان یکساله هم باید شد و به نیک و بد آنچه در سال ۹۲ پیش آمد نیز باید رسیدگی کرد. اگر بخواهم سال گذشته را تیتروار بررسی کنم، به غیر از فعالیت شغلیام در
گروه نرمافزاری سازه که در مجموع رضایتبخش و امیدوارکننده بود، دو اتفاق مهم نیز در زندگی شخصیام رخ داد. یک اتفاق خوب و متاسفانه یک اتفاق بد. اولی بخت ادامه تحصیل و دومی فوت مادربزرگ مهربانم. همین دو اتفاق و فراز و فرود پس از آن بر آهنگ نوشتنم در این وبلاگ نیز تاثیر گذاشته بود. با همه این اوصاف در سال گذشته سعی کردم قاعده حداقلی وبلاگنویسی را از دست ندهم و لااقل هر ماه یک مطلب منتشر کنم.
از کجا آمدهام؟
واقعیت این است که نوشتن دوباره، همواره یکی از اهداف مهم من پس از سالهای بلاتکلیف خدمت سربازی بود. نوستالژی وبلاگنویسی دهه ۸۰، پس از انتشار آخرین مطلبم در وبلاگی که با پشتیبانگیری از همه نوشتههایش آن را در تابستان ۸۵ معدوم ساختم، همچنان در ضمیرم وجود داشت. همواره نجوایی در درونم صدا میزد: «محمّد، بنویس!» و من مطمئن بودم که روزی دوباره خواهم نوشت. اما نه اینقدر دیر و نه اینقدر کم!
درکجا قرار دارم؟
با این وجود اصلاً به روند فعلی بدبین و ناامید نیستم. حالا اگر کمتر مینویسم در عوض بیشتر میخوانم و این برای نویسنده یک وبلاگ موضوعی اتفاقی نیک و خجسته است. از سوی دیگر آمار سایت مبین آنست که حلقه خوانندگان ده، دوازده نفرهای که نوشتههایم را به طور پیگیر دنبال میکنند شکل گرفته است و برای وبلاگی یکساله، این نیز پدیدهایست شایسته، که نشان میدهد شبنگار، مونولوگی در تاریکی نیست.
به کجا میروم؟
خط مشی نوشته «طرحی برای فردا» را در سال ۹۳ هم دنبال خواهم کرد. به نظرم دو بخش سریالی با موضوع فلسفه تاریخ و گزیده متون تاریخی بنمایه مطالبم را در سال جاری تشکیل خواهند داد. مضاف بر این، رفتهرفته باید مطالبی هم خارج از حوزههای تخصصی منتشر کنم تا هم مخاطب عام را از دست ندهم و هم مطالب وبلاگ حالت خشک و قالبی پیدا نکند. برای این منظور طرحی هست در ذهنم که در پیرامون مسایل روز جامعه بنویسم. مثلاً درباره اتفاق مهمی مانند جام جهانی ۲۰۱۴ خواهم نوشت. البته خیلی آماتوری و از سر ذوق و سلیقه شخصی. خوب میدانم که از بامداد ۲۳ خرداد که سوت شروع بازی برزیل، کرواسی به صدا درآید تا خود فینال، نه من حوصله غور در کتب تاریخی را دارم و نه اگر چیزی بنویسم کسی خواهد خواند!
فعلاً دارم تاریخ بلعمی را زیر و رو میکنم برای گزینش بعدی «از مذهّب دفتر تاریخ». امید به خدا...
← برای نگارش از فارسی معیار استفاده کنید، به کارگیری زبان محاورهای در نوشتار علاوه بر کاستن ارزش ادبی و تاثیر کلام شما، موجب آشفتگی نثر فارسی میگردد.
← نشانی ایمیل شما در سایت منتشر نمیشود و تنها راه ارتباطی نویسنده با شماست.
نظر شما
* "بنویس بنویس بنویس" یکی از آهنگ های قدیمی منصور خواننده ی لس آنجلسیست که اگه گوش ندادی حتما گوش کن قشنگه!!!